صدای چرخهای چمدان در جدال با سنگ فرشهای کوچههای باریک و زیبایی که نوستالژی یک عمر فیلمهای
ایتالیایی با این آوای خاص صدا زدن "دلتاتورررررههههه" و فیلمهای ماندگاری چون "سینما پارادیزو" و "پدرخوانده"، ما را به هیجان مهمانی در یکی از زیباترین شهرهای جهان فرا میخواند. در جدال با کرجیبانها و قایقرانها، جیبمان برنده میشود؛ چرا که هر طور حساب کردیم دیدیم که برای ده دقیقه راه (به گواه گوگل مپ) ارزش ندارد که دست کم 60 یورو بدهیم. در غروب زیبای
ونیز، یکی از عروسان شهرهای جهان هستیم اما دو غروب ما را احاطه کرده. یکی غروب 31 شهریور و بدرقه تابستان و دیگری هم غروب مرگ و شورش و اعتراضات هموطنان در کشور. برای اینکه دچار مشکل در برنامه و احیانا نبود قطار نشویم در همان بدو ورود می رویم و بلیط قطار به مقصد مونیخ برای دو روز دیگر را می خریم.
اینجا علاوه بر دستگاه تحویل بلیط، باجه هایی هم دارد که بلیط می فروشند. نوبت می گیریم و بعد که شماره مان خوانده می شود می رویم برای گرفتن بلیط. هر کاری کنیم گویی نمی شود به دستگاه اعتماد کرد و اینکه یک خانمی صاحب گوشت و پوست و استخوان، برگه بلیط را مهر کند و دستت بدهد، تنها راه اعتماد و آسایش خیال است. قیمت بلیط 104 یورو است بدون صندلی و اگر با صندلی بخواهیم باید 108 یورو برای هر نفر بدهیم که مشخص است مسیر به این طولانی را نمی شود بدون صندلی گرفت. این هم از آن عجایب است که بلیط سرپایی می فروشند و اگر جا بود می نشینی که غیرقانونی است و اگر آدمی که هزینه صندلی داده بیاید حتما باید جایش را بهش برگردانی. چمدانها را از بین جمعیت سرخوش، مد روز، شاد، رنگارنگ و زیباروی کشیدیم و به پای پل زیبای روی کانال روبروی ترمینال رسیدیم. یک پله یک پله چمدانها را بردیم ت دل گفته ها...
ما را در سایت دل گفته ها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : czabedinie بازدید : 124 تاريخ : جمعه 21 بهمن 1401 ساعت: 16:11